درددل با خواهر

ساخت وبلاگ
خیلی تو این مدت سعی کردم دهن به دهن همکارای بی نزاکتم نشم ولی چه فایده وقتی از درون اذیتم؟ بهترین کار شاید همین باشه که هندزفری بچپوننم تو گوشم و صداشونو نشنوم. احساس می کنم ازشون بیزارم. تا حالا تو زندگی م با یه سری آدمی که ازشون متنفر باشم زندگی نکردم. نمیدونم خدا بالاخره قراره به من نگاه کنه یا نه ولی خیلی دلم میخواد از سر زندگی این مدلی خلاص شم. از این حقارت دیدنه. خسته شدم. چطور باور کن درددل با خواهر...ادامه مطلب
ما را در سایت درددل با خواهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tehranbito بازدید : 50 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 8:33

کاش واقعا می شد بابا برگرده. امشب داشتم تو پیج اردشیر کامکار دور میزدم دیدم تولد دخترشو تبریک گفته . گفته که امیدوارم هیچوقت شرمنده ت نشم بابا. من یه حرفی مثل خوره داره روز و شباییمو رو که با فکر بابا میگذره میخوره. یه بار تو حمله هام که حالم خیلی بد بود ، تو گوشی بودم. کلا میدونم تو گوشی بودن برام خوب نیست اما از بحث کردن و دعوا با دیگران برام خیلی بهتره. اونموقع شروع این بیماری لعنتی بود ب درددل با خواهر...ادامه مطلب
ما را در سایت درددل با خواهر دنبال می کنید

برچسب : نمیتونم,نمیخوام,نمیخوام, نویسنده : tehranbito بازدید : 96 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 8:33

شاید تا وقتی بی کینه نسبت به همه رفتار نکنم حال درونم خوب نشه ، اما واقعا به این نتیجه نرسیدم که این نبخشیدنا رو بریزم دور. گاهی میتونم . در واقع در لحظه میتونم فراموش کنم و بگذرم اما زخم زبونا و رفتارا تا سالها بعد تو ذهنم می مونه و هرکاری میکنم نمی تونم بریزمشون دور. از خودم هم بدم اومده که انقدر سوهان روح خودم شدم. از خودم و از همه کساییکه باعث شدن طعم واقعی زندگی یادم بره. همه کساییکه رو درددل با خواهر...ادامه مطلب
ما را در سایت درددل با خواهر دنبال می کنید

برچسب : نمیدونم, نویسنده : tehranbito بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 8:33

ما یه انباری داریم که توش همه چی پیدا میشه. به لطف نگه داشتن هرجور آت آشغالی از طرف مامان اینجا هیچ زیبایی ای نداره. در و دیواراش سیمان سفیدن. سقفش ایرانت سیمان سیاه. یه لامپ زرد داره. یه مهتابی نیمه جون. اما برای من همیشه خلوتکده مه. یه صندلی گذاشتم توش میام می شینیم سه تار تمرین میکنم وقتی هواش خوبه. چون تابستونا همیشه دم داره. زمستونام توش قندیل می بنده آدم. پارسال وقتی زمستون میومدم توش درددل با خواهر...ادامه مطلب
ما را در سایت درددل با خواهر دنبال می کنید

برچسب : حکمتیه؟, نویسنده : tehranbito بازدید : 56 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 8:33

 از وقتی یه سری چیزا رو درباره آقای جیم فهمیدم که حتی پیش خودم تصورشم نمیکردم، برام خیلی چیزا از بین رفت. حتی دوستی ساده ای که بینمون بود. از اون روز چند بار جیم سعی کرد باهام سر شوخی رو باز کنه و درددل کنه اما جوری باهاش برخورد کردم که فهمید باهاش دعوا دارم. دیگه بعدش برام مهم نبود. نه اون پیگیر شد، نه من. میدونم که اونم گاهی شاید با خودش فکر کنه فاطمه چش شد؟ من باید خیلی زودتر از اینا همه درددل با خواهر...ادامه مطلب
ما را در سایت درددل با خواهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tehranbito بازدید : 56 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 8:33

تصمیم گرفتم اینجا بنویسم. اینجا بشه امنترین جای دنیا. جایی که دم گوشی حرف بزنم با خودم. با همه کساییکه دوسشون دارم اما نمیذارن حرفمو بزنم. پر از غمم. پر از حسرتم. پر از دوست نداشتن و دوست داشتنی که به جایی نرسیده. پر از حرفای نزده. بغضای فروخورده. زخمای پانسمان شده. خنده های مخفی شده. فراموشیای ظاهری. نمیدونم پر از چی ام. هرچی هست. دلم بدجور شکسته از همه. برای همین میخوام دیگه به جای اینکه با اونا حرف بزنم با تو حرف بزنم. با تویی که همه جا باهامی. همه جا کنارمی. میخوام فقط تو باشی فاطمه. تو که هیچوقت تنهام نذاشتی و نمیذاری. بذار بقیه هرچی دوست دارن فکر کنن و هرکاری میخوان بکنن. تو فقط اینجا با درددل با خواهر...ادامه مطلب
ما را در سایت درددل با خواهر دنبال می کنید

برچسب : امروز,محتاج,توام, نویسنده : tehranbito بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 3:16

بذارید ازش بنویسم شاید کمی از این غبار غمی که روی دلم نشسته کم شه. دو سال و نیم پیش وقتی اومد تو زندگیم، بر حسب تصادف که تازه از رابطه م با اون پسره ی مزخرف اوگده بودم بیرون. تو شوک بودم. از همه ی مردا بدم میومد. از اون پسر حالم به هم میخوره. در مقابل عشقی که بهش داشتم خیانت درو کرده بودم. از همه عالم و آدم بریده بودم. با یکی از دوستام گاهی درددل میکردم. اونم گفت میخواد منو ببره تو یه گروهی از دوستاش که یه کم حال و هوام خوب شه. گروه خوبی بودن. بچه های خوبی داشت. بین اونا یه پسر سبزه ی نه چندان خوشگل ولی مهربون بود. که از همون اول مهرش به دلم نشست ولی اولش از ترس اینکه اونم مثل بقیه باشه و بعدش درددل با خواهر...ادامه مطلب
ما را در سایت درددل با خواهر دنبال می کنید

برچسب : خودت,نرون, نویسنده : tehranbito بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 3:16

امروز از اون روزاست. امشب از اون شبا. میخوام پر و بال ندم به دوست داشتنت اما نمیشه. بذار یه کم از حسی که امروز داشتم بنویسم. به تو خیلی فکر نکردم چون بیشتر سعی کردم بخوابم. خسته ام. جیم خیلی خسته ام. امروز رفته بودی چالوس با شهرام. کلی استوری گذاشتی. نمیدونم چرا اما همه ش فکر میکردم منتظر باشی که بهت پیام. بهت پیامی ندادم. جلوی خودمو نگه داشتم. مثل دیروز. مثل فردا. مثل همه روزهای آینده. دارم سعی میکنم واقع بین باشم. تو منو دوست نداری پس دلیلی نمیشه بهت توجه کنم. دلیل نمیشه چون منو دوست نداری اعصاب خودمو خورد کنم. ببین جیم من تو هفت هشت سال گذشته خیلی تو زندگی م تلاطم داشتم. اون از ماجرای بیمار درددل با خواهر...ادامه مطلب
ما را در سایت درددل با خواهر دنبال می کنید

برچسب : محافظت, نویسنده : tehranbito بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 3:16

چقدر دلم می خواست همین لحظه بهم پیام می دادی و بدون هیچ معطلی می پرسیدی حالت خوبه؟ چی شده که چند روزه هیچی نپرسیدی؟ دلت برام تنگ شده؟ تهران که نبودم چطور بودی ؟ تهران چطور بود؟ تهران بی من؟ منم جواب میدادم همون که همیشه گفتم: تهران بی تو انار ندارد کاش می دونستی چقدر دلم پیش توئه. کاش برات مهم باشم. می دونم که می ترسی از دوست داشتن برای همین میگی گم شدی. میگی میخوای یکی پیدات کنه. من سعی میکنم، من واقعا سعی کردم همیشه ولی نشده جیم. هرچی بیشتر اومدم سمتت شاید فکر کردی آویزونم. واسه همین میخوام یه مدت دور باشم . دور باشم و از دور ببینمت. از دور بشنومت. از دور دوست داشته باشم. شاید فکر کنی آدم تر درددل با خواهر...ادامه مطلب
ما را در سایت درددل با خواهر دنبال می کنید

برچسب : تهران,انار,ندارد, نویسنده : tehranbito بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 3:16

زمان که میگذره بیشتر حس می کنم خدا منو خیلی دوست داره. از دستش یه روزایی حسابی شاکی می شما.یه روزایی خیلی زیاد غر می زنم سرس اما ته تهش میدونم بی اندازه دوسم داره. این رنجایی که این سالها تحمل کردم دلمو کثیف نکرده. شاید یه کم حسرت به دل باشم و یه جاهایی کینه داشته باشم اما واقعیتش اینه که ته ته دلم هنوز با لبخند آدما خر میشم. هنوز لبخند بیشترین ارزشو برام داره.  پ.ن: امروزم از جیم خبری نشد. هیچوقت اون خبری ازم نمی گیره. منم ساعتها و روزها منتظرش می مونم. یه جا می بینم دیگه نمی تونم بی خبریو تحمل کنم. پا میذارم رو غرورم و سراغشو می گیرم. اما اینبار. اینبار فرق داره. اینبار دارم خیلی دور میشم. د درددل با خواهر...ادامه مطلب
ما را در سایت درددل با خواهر دنبال می کنید

برچسب : هنوز,لبخندها,ارزشترینن, نویسنده : tehranbito بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 3:16